من و اون

همه چی

من و اون

همه چی

پارادوکس

اول از همه هورااااااا.....وبلاگمون سه ماهه شد، هرچند هنوز نه من و پت خیلی اکتیو هستیم و نه خواننده‌های زیادی داریم ولی به قول دخترخاله‌ام :

It’s gonna be O.K

الان از اون حال‌هایی دارم که محشره....دارم به یه موسیقی فوق‌العاده لطیف گوش میدم....مال چایکوفسکی.... موسیقی کارتون نل و پدربزرگ یادتونه؟ موسیقی همون کارتون.... یکی از لذتبخش‌ترین کارهای زندگی برای من موسیقی گوش دادنه..... منو به یه دنیای دیگه میبره ..... خلاصه که جای رفقای شفیق شدیدا خالیه....

واما بریم سراغ پارادوکس....این چند روز اخیر یه مشت ماجرا عجیب و غریب اتفاق افتاد که نتیجه‌اش این شد که این دوست‌جون ما گند زد به روابطمون....البته خدا رو شکر من دیگه اینقدر شکست‌های عجیب و غریب تو زندگیم خوردم که خراب شدن این رابطه نصفه و نیمه آنچنان اذیتم نکرد.... البته الان دوست‌جون پی به اشتباهش برده و شدیدا سعی داره روابط رو درست کنه ( نمی‌دونم با این کارهایی که در حقم کرده باید ببخشمش یا نه).... پارادوکس قضیه اینجاست که تا قبل از این قضایا اون از موضع بالا به دوستیمون نگاه می‌کرد و فکر می‌کرد که هر جور بخواد میتونه با من تا کنه و یه جورایی دچار خودشیفتگی شده‌بوداما حالا کاملا افتاده تو موضع پایین و تیریپ معذرت‌خواهی و این حرفا...من نمی‌فهمم اون موقعی که با این موجود رفتار مهربانانه و انسانی داشتم چرا فکر می‌کرد که هرجور که بخواد میتونه با من رفتار کنه و اینکه اصولا این موجودات مذکر چرا وقتی باهاشون خوب و درست رفتار می‌کنی دچار این توهم میشن که تو کشته مرده‌شون شدی و باید لطف کنن و بیان باهات ازدواج کنن !!.... ایشون هم وقتی من باهاش دوستانه رفتار کردم دچار این سوءتفاهم شد که من منتظرم که بیاد و منو بگیره و واسه خودش داشت برای من دلیل می‌آورد که من به این دلیل و به اون دلیل نمی‌تونم باهات ازدواج کنم !!!!!! ( حالا اصلا قبلش از من نپرسیده که حضرت عالی به عنوان ۵۰٪ قضیه اصولا میخوای با من ازدواج کنی یا نه !!!!! )منم اساسی جوش آوردم و روشنش کردم که اینجوریام که تو فکر می‌کنی نیست آقا جان و اگه من مثل بقیه دخترها خرچسونه‌بازی در نیاوردم به این خاطر نیست که احیانا مخ حضرت عالی رو بزنم بلکه به این دلیله که فکر کردم ما دوتا با هم دوستیم و خواستم وظیفه دوستی رو به‌جا بیارم.

حالا الان این جناب مستطاب پی به اشتباهش برده و رفته تو فاز معذرت‌خواهی..... البته این دوستی دیگه درست‌بشو نیست و من دارم فکر می‌کنم که به این آدم یه فرصت دیگه برای شروع یه رابطه کاملا جدید بدم یا نه ....عجب دنیاییه

 

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
اون سه‌شنبه 18 دی‌ماه سال 1386 ساعت 09:06 ب.ظ

ببین فرزندم در روابط بین زن و مرد لطفآ فقط به خودت فکر کن .... اگه با هاش حال می کنی و احساس می کنی وجودش بهتر از نبودشه بهش فرصت بده ولی از موضع بالا....این مردا لیاقت محبت زیادی رو ندارن...رو دل می کنن:))))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد